هرگز از مرگ نهراسیده ام

اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود

هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است

که مزد گورکن

از بهای آزادی آدمی

افزون باشد

جستن

یافتن

و آنگاه به اختیار برگزیدن

و از خویشتن خویش

بارویی پی افکندن

اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد

حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.

احمد شاملو

 


†ɢα'§ : هراس از مرگ, احمد شاملو, نگاهی نو, بهار آزادی, بانوی پر غرور مرگ, شاملو, شعر های ناب شاملو, پر نیلوفر, نگاهی نو, نگاهی نو, احمد شاملو,
جمعه 16 خرداد 1393 10:23 |- محمد جوانمردی -|

آنگاه بانوي پر غرور عشق خود را ديدم.
در آستانه پر نيلوفر،
که به آسمان باراني مي انديشيد.
و آنگاه بانوي پر غرور عشق خود را ديدم
در آستانه پر نيلوفر باران،
که پيرهنش دستخوش بادي شوخ بود
و آنگاه بانوي پر غرور باران را
در آستانه نيلوفرها،
که از سفر دشوار آسمان باز مي آمد.

احمد شاملو


†ɢα'§ : باران, احمد شاملو, ناهی نو, بانو, بانوی پر غرور, شاملو, شعر های ناب شاملو, پر نیلوفر, نگاهی نو, بانوی عشق, سفر دشوار, نگاهی نو, احمد شاملو باران, نازنین, ,
جمعه 16 خرداد 1393 1:15 |- محمد جوانمردی -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد